سفارش تبلیغ
صبا ویژن


محرم -


درباره نویسنده
محرم -
h.m
من موجودی هستم که بارها و بارها از خدا علت خلقتم را پرسیده ام و خدا هر بار دلیلی را برایم آورد. حال می دانم که خیلی مهم هستم.برا همین به خودم اجازه می دهم که بنویسم و از دیگران هم می خواهم که بخوانند... هر چه باشم هستم.
آی دی نویسنده
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
محرم
درد واره
افتتاحیه
نوروز
دل تنگی ها
امان از نوشابه
حاشیه ومتن سفر کربلا ونجف
از این ور از اون ور
بهمن 1385
مرداد 1386
مهر 86
خرداد 87
اسفند 86
بهمن 86
مرداد 86
خرداد 86
فروردین 87
اردیبهشت 87
پدر
فروردین 88
شهریور 88
فروردین 89


لینکهای روزانه
برترین مطالب مذهبی تبیان [5]
برترین مطالب مذهبی تبیان [1]
برترین مطالب مذهبی تبیان
چرا ذرت پف می کند؟ [5]
12 مجسمه اریگامی باورنکردنی!! [8]
ویندوز خود را قانونی کنید!!! [3]
ویژه نامه جهاداقتصادی [2]
مجسمه های شنی [7]
وسایل پیامبر [7]
داستان هایی از امام رضا [7]
روزنامه های ایران [2]
[آرشیو(11)]


لینک دوستان

نفسانیت من
سایت حاج آقا جاودان
حاج حمید
نور ونار
از دوشنبه تا جمعه
پرسه در خیال
بچه های قلم
هیات محبین اهل بیت علیهم السلام
یاسین مدیا
راسخون
تبیان
شهید آوینی
هدهد
پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری
مجلات همشهری
جمکران
لوح
وبلاگ فارسی
لیست وبلاگ ها
قالب وبلاگ
اخبار ایران
اخبار فاوا
تفریحات اینترنتی
تالارهای گفتگو
خرید اینترنتی
طراحی وب

عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
محرم -



آمار بازدید
بازدید کل :204445
بازدید امروز : 1
 RSS 

گفتگویی با امام  زمان(علیه السلام)...         .این نوشتار 40 ثانیه بیشتر از شما وقت نمی گیرد

امام زمان فکر نکن وقتی شنیدم به جدت رسول الله جسارت یا حرم پدر وجدت را تخریب کردند من بی تفاوت بودم، نه داشتم نهار می خوردم لیوان دوغم را نصفه بیشتر نخوردم، بقیه اش را بی خیال شدم می دانی چرا آقا جان؟ چون ناراحت بودم تازه از ناراحتی دیگر نتوانستم لباس هایم را در بیاورم و با لباس خوابیدم. وقتی بیدار شدم تلوزیون را روشن کردم تا اخبار جدید را از حرم پدرت  بفهمم. ببین امام زمان اگر برایم شما و اجدادتان مهم  ومحترم نبودید این کار را می کردم اخبار را پی گیری می کردم تازه در حالی که عصرانه ام را هم نخورده بودم  نشسته بودم تا اخبار شروع شود حتی یک فیلم سینمایی قشنگی هم دیدم عزیز من! اگر من مرید شما نبود م که یک ساعت ونیم منتظر اخبار نمی شدم، ولی منتظر اخبار شدم. امام زمان! فکر نکن من مثل این آدم های بی تفاوت از این حادثه گذشتم، بلکه کلی احساس همدردی کردم، تازه چند دقیقه ای هم به فکر فرو رفتم که خوب شد من آنجا نبودم و گرنه داغ یک شیعه را بر دل شما می گذاشتم. امام زمان ببین من چه قدر به فکر دل شما هستم باز هم نمی خواهی با این وجود من را جز 313 یارانت بر گزینی!!!...



نویسنده : h.m » ساعت 10:45 عصر روز شنبه 85 بهمن 28


خودم دیدم                                           این نوشتار 35 ثانیه بیشتر از شما وقت نمی گیرد

اگر عزیز آدم عمرش را هم کرده باشد و بعد سر مبارکش را زمین گذاشته باشد تا موقعی که ما زنده ایم هر بار که می خواهیم چیزی بخوریم که همین عزیز دلمان دوست داشته است یاد او می افتیم و یک خدا بیامرز هم نثارش می کنیم بضی وقتها هم دلمان می گیرد و یاد خوبی هایش می افتیم و اشک هم می ریزیم و...

رفقا! کسی را می شناسم که وقتی گوشت جلویش می آوردند، آب می آوردند نمی خورد، کله پاچه که نگو اصلا نمی توانست بخورد نه این که دوست نداشته باشد یا رژیم وپرهیز غذاییداشته باشد و یا هرچیز دیگری،  نه بلکه زار زار گریه می کرد. مگر می توانست اصلا فیلم هم بازی نمی کرد آخر آدم این همه اشک از کجا بیاورد. می گویند اگر چهار نفر رکورد بیشترین آدم هایی که گریه کرده را بشکنند که بلکه فقط همینانند یکیشان امام سجاد(علیه السلام) است.

به قول مداحان زبان دل است شاید هم بوده هرچه می گفتند آقا بخورید چرا نمی خورید می گفتند:چه کنم خودم دیدم!!!



نویسنده : h.m » ساعت 10:44 عصر روز شنبه 85 بهمن 28


                                این نوشتار 30 ثانیه بیشتر از شما وقت نمی گیرد

انگار که دلمان خنک شده باشد که نه انگار که ما انگار محتاج این ها هستیم و انگار نه انگار که این ها مولایمان هستند, وقتی یه مشت یاغی حرمین امامین عسگریین را ویران می کنند می گوییم مگر ائمه قدرت ندارند که از خود دفاع کنند و نگذارند که این گونه حرم امن مظلومانه تبدیل به قتله گاه شود وبا خود می اندیشیم که چه قدر این مبارک دوگولمان باز شده است. حالا یکی نیست بگوید خدای توحید ابا عبدالله را کشتند امداد غیبی نیامد که مبارزین علیه امام تبدیل به پودر کند که آمد جنیان آمدند ملائک آمدند و ... ولی ابا عبدالله دست رد به همگی زد و جاودانگی را به پیروزی ترجیح داد.

 ما که این قدر ادعای حسینی شدن می کنیم وقنی بارگاه دو فرزند حسین را ویران می کنند هیچمان که نمی شود که هیچ که خود ابا عبدالله (علیه السلام)را هم که یادش را می خواهند کمرنگ کنند سکوت می کنیم ... و گویا بدمان هم نمی آید!!!...

 

 



نویسنده : h.m » ساعت 10:42 عصر روز شنبه 85 بهمن 28


 

این روزها که می گذرد بدجوری دلم برای حال وهوای اوائل انقلاب تنگ شده است کاش تمام انقلاب را صادر نمی کردیم !!!

انقلابی که آن قدر سریع اتفاق افتاد که خودمان هم نفهمیدیم. که هنوز انقلابی نشده ایم،

انقلابی که بدون ما خودش را به ده کوره ای آفریقا وآمریکای لاتین رسانید ولی ما هنوز مانده ایم که آیا شاه را لعنت کنیم یا که بگوییم خدابیامرزدت در عهد تو گوشت گران نبود، مرغ ارزان بود و تخم مرغ به وفور یافت می شد و چنین وچنان.

آدم هایی که هنوز نفهمیده اند یک من ماست چه قدر کره می دهد نفهمیده اند که یک نفس راحت، که یک روز آزادی بهایی دارد به اندازه شهادت حسین بن علی (علیه السلام) وفرزندان ویارانش.



نویسنده : h.m » ساعت 8:33 عصر روز جمعه 85 بهمن 13


 

ساعت ها بود که باهم دعوا می کردیم ولی دریغ از این که یک لحظه یکیشان از خر شیطان بیاید پایین... یکی می گفت نخیر آقا شتر را من دیروز خریدم از زیر گذر شتر فروشان مرکز شهر مال خود ماست اما دیگری انگار این حرف ها را از گوشش در داده است می گفت که نخیر این شتر ارث پدرم است سال ها پیش آن خدا بیامرز آن را برای من به ارث گذاشته است.

روزها گذشت تا اینکه بالاخره یکیشان آمد و گفت من چیزی به خاطرم رسید شتر من در دل خود سیاهی داشت که ماه ها پیش بر دلش نشسته است شتر را ذبح کنید اگر این چنین نبود تمام هزینه اش را می پردازم و اگر من راست می گفتم او باید ضرر من را جبران کند. راه حلش مقبول طرف مقابل هم افتاد.

جگر شتر را که در آوردند دیدند راست می گفته درونش سوراخی هست که نشان می دهد کهنه است . غائله به اتمام رسید اما سوالی  در ذهن من نشسته بود که آخر او از کجا می دانست که جگر شتر این چنین پاره پاره است. گفت ماه ها پیش این شتر که بچه ای داشت  دوساله مجبور شدم که جلوی چشمانش فرزندش را گردن بزنم و می دانستم که هیچ پدری طاقت نمی آورد قتل فرزندش را جز آن که جگرش چنین شرحه شرحه خواهد شد. ناگاه در چشمانم اشکی حلقه زد.

 خدا به دادپدری برسد که بهترین فرزند عالمیان را جلو یش قطعه قطعه کردند

السلام علیک یا علی بن الحسین (علیهما السلام)

نویسنده : h.m » ساعت 8:31 عصر روز جمعه 85 بهمن 13


یه مطلبی را درمورد قضایای کربلا شنیدم حیفم اومد با شما هم در میان نگذارم.

من همیشه فکر می‌کردم قافله امام حسین چند روز تشنگی کشیده‌اند در حالی که این طور نبوده  فقط روز عاشورا بوده که آب را بر کاروان امام بسته‌اند.

به نظر من که فکر کنم خیلی بیراهم نباشد این واویلایی که برای تشنگی است، برای همان  نصف روز است و اگر تشنگی چند روز بوده که شیعه به جای واویلا باید دق می‌کرد هر چند در صحرای نبرد، هوای گرم، این همه جمعیت، نبود آب نالة ما را در آورده است.



نویسنده : h.m » ساعت 10:0 صبح روز یکشنبه 85 بهمن 8


خواهر اگر تعداد موهای سپید برادرش را نداند که خواهر نیست. خواهر اگر عمق چروک‌های پیشانی برادرش را نشناسد که خواهر نیست تازه این‌ها مربوط به ظواهر است. این‌ها را چشم هر خواهری می‌تواند در چشم برادرش ببیند. زینب یعنی شناسای بندهای دل حسین زینب یعنی زیستن در دهلیزهای قلب حسین زینب یعنی چشیدن خار پای حسین با چشم.

زینب! قصه غریبی است این ماجرای عطش و از آن غریب‌تر قصه کسی است که خود او بر اوج  منبر عطش نشسته باشد و بخواهد دیگران را در مصیبت تشنگی، التیام و دلداری دهد در کربلا شاید هیچ کس به اندازه تو زهر عطش در جانش رسوخ نکرده باشد.

تو اگر با همین حجاب، در عرصه نینوا می نشستی عطش تمام وجودت را به آتش می کشید. چه رسد به این‌که هیچ کس به اندازه تو راه نرفته است ندویده است هروله نکرده است. (البته مگر خود حسین) وتو اکنون با این حال و روز باید فریاد العطش بچه‌ها را بشنوی و تاب بیاوری اما از همه این‌ها مهمتر و در عین حال سختتر کار دیگری است که نگذاری آتش عطش توجه ابوالفضل را برانگیزد چرا که تو عباس را می‌شناسی و از تردی و نازکی دلش با خبری می‌دانی که تمام صلابت و استواری او در مقابل دشمن است…



نویسنده : h.m » ساعت 9:40 عصر روز شنبه 85 بهمن 7


م ح ر م

همیشه کار یه عده‌ای شده تقویم و نگاه کنند و یه مناسبت ایام را در بیاورند و در مورد همشون یا یکیشون بنویسند از میلاد مسیح گرفته و روز جهانی فلان و راز چشمان خندان فلان در مورد تختی می‌نویسند که ابر مرد بود ومحرم که می‌آید از بالا تا پایین هر چه در می‌آید می‌نویسند. اما می‌خواهم بگویم محرم یه مناسبت نیست که از روی تقویم یاد آن بیفتیم محرم ماهی‌ست که از بوی خون دل‌ها می‌توان متوجه آن شد.

تو محرم حالا اگر هزار تا شبه اعتقادی و از خدا و امام حسینu گرفته تا ولایت فقیه و نماز و وضو داشته باشی از آخانید بدت بیاد و جلو ماهواره ولو باشی یه محرم را هر چند دهه اول با هر عقیده و مسلکی چاکر امام حسین می‌شی.

 جالب است؛ شاید خیلی‌ها فکر کنند من الان یه موضوع مذهبی پرداخته‌ام در حالی که این طور نیست این قدر سر من هم گیج بود از خودم و دلم، که من از روی تقویم می‌نویسم ماه محرم اومده. ولی نمی‌دانم چرا محرم نشده یاد کربلا افتاده‌ام…

 



نویسنده : h.m » ساعت 9:35 عصر روز شنبه 85 بهمن 7


شاید شنیده‌اید که می‌گویند حضرت عباس که برای آب آوردن کنار فرات رفتند، می‌خواستند آب بخورند یاد تشنگی  دیگران افتادند وآب را ریختند و مشک را پر کردند.من که این قضیه را زیاد شنیده‌ام که به عنوان افتخاری برای حضرت عباس پر و بالش می‌دهند. شاید یه عده خوش فکر مسلک بیایند و بگویند حضرت عباس کار اشتباهی کرد که آب نخورد اگر می‌خورد می توانست حتی آب به خیمه‌ها ببرد و خیمه‌ها را از این الامان نجات دهد.ولی اولاً توی عشقبازی و جانبازی این حرف‌ها معنا ندارد حتی موجب محو ارزش‌ها هم می‌شود.  ثانیاً که جان کلام من است، خب شاید اگر ما هم بودیم این کار را می‌کردیم و این که این قدر پر و بال دادن ندارد خیلی از ماها توی محیط اجتامعیمون این گونه هستیم.

 ولی اون چیزی که به ذهم زد این که اولا، این حرف من که جان کلامم هم بود یه جورایی تکبر جلو فعل نیک حضرت یعنی یه جوری عرض اندام باشه. دوما این که از قدیم می‌گن کار پاکان را قیاس از خود مگیر.ثالثاً این که ارزش حضرت عباس را که این چیزها بالا نبرده بلکه معرفت و تواضع و اطاعت‌شان جلو امام حسین (علیه السلام) بالا برده که اگه مسلمون هم نباشی ارادتمند حضرت عباس باشی تعجب کردن ندارد.

 



نویسنده : h.m » ساعت 8:43 عصر روز شنبه 85 بهمن 7