• وبلاگ : 
  • يادداشت : ما با خدا فرق داريم
  • نظرات : 0 خصوصي ، 2 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + ژوليده اي خسته 

    خواستم برات شعر بنويسم ديدم بضاعتي نيست شايد بهتر باشه يه كم خودموني بنويسم با زبون دلتنگي هام نه با زبون ........

    غم كه مياد آدم نميدونه چه كار كنه نميدونه غمش از چيه سالها دنبالپيرطريقي گشتم تا گره غمم رو باز كنه بالاخره يك روز تو دربه دري و شب گردي كوچه هاي قم رسيدم به يكي از كوچه هاي پشت بازار قم بالاخره در باز شد شايد خدا باز منو خواسته بود پيري به من گفت صلح آقا« درد نيست وگرنه طبيب هست » تازه فهميدم غم ما از بي غميه يادش گرامي كه بارفتتنش بيچاره ام كرد

    .........................................................