سفارش تبلیغ
صبا ویژن


این کاره باز -


درباره نویسنده
این کاره باز -
h.m
من موجودی هستم که بارها و بارها از خدا علت خلقتم را پرسیده ام و خدا هر بار دلیلی را برایم آورد. حال می دانم که خیلی مهم هستم.برا همین به خودم اجازه می دهم که بنویسم و از دیگران هم می خواهم که بخوانند... هر چه باشم هستم.
آی دی نویسنده
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
محرم
درد واره
افتتاحیه
نوروز
دل تنگی ها
امان از نوشابه
حاشیه ومتن سفر کربلا ونجف
از این ور از اون ور
بهمن 1385
مرداد 1386
مهر 86
خرداد 87
اسفند 86
بهمن 86
مرداد 86
خرداد 86
فروردین 87
اردیبهشت 87
پدر
فروردین 88
شهریور 88
فروردین 89


لینکهای روزانه
برترین مطالب مذهبی تبیان [5]
برترین مطالب مذهبی تبیان [1]
برترین مطالب مذهبی تبیان
چرا ذرت پف می کند؟ [5]
12 مجسمه اریگامی باورنکردنی!! [8]
ویندوز خود را قانونی کنید!!! [3]
ویژه نامه جهاداقتصادی [2]
مجسمه های شنی [7]
وسایل پیامبر [7]
داستان هایی از امام رضا [7]
روزنامه های ایران [2]
[آرشیو(11)]


لینک دوستان

نفسانیت من
سایت حاج آقا جاودان
حاج حمید
نور ونار
از دوشنبه تا جمعه
پرسه در خیال
بچه های قلم
هیات محبین اهل بیت علیهم السلام
یاسین مدیا
راسخون
تبیان
شهید آوینی
هدهد
پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری
مجلات همشهری
جمکران
لوح
وبلاگ فارسی
لیست وبلاگ ها
قالب وبلاگ
اخبار ایران
اخبار فاوا
تفریحات اینترنتی
تالارهای گفتگو
خرید اینترنتی
طراحی وب

عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
این کاره باز -



آمار بازدید
بازدید کل :205095
بازدید امروز : 25
 RSS 

معمولا ما ها تخصصمان یک رشته ای و یا خیلی این کاره باز باشیم تو چند تا رشته است و برای انجام سایر نیازهایمان به کمک دیگران نیاز مبرمی داریم، خیلی از ما ها تو یک بعد یا چند بعد سررشته داریم و  کامل کامل نیستیم واقعا هم سخته توی این زمونه.  شاید تعجب کرده باشید که چرا می گویم سخته، این که محال است، شاید هم حق با شما باشد اما من دیدم کسانی را که در رشته های زیادی این کاره اند و توی خیلی ازکارهای دیگه هم یه دستی برده اند،خیلی از ماها کاریکاتوری بزرگ می شویم مثلا یا دماغمان بزرگ است یا دستمان و یا...  .اما کم کسی هست که جامع همه باشد مثلا همین امروز ما کمی در خانه مان بنایی داشتیم من وقتی می خواستم دیوار را با تیشه خراب کنم اولا این که زیاد در دیوار تغییر خاصی نمی آمد عرقم هم درآمد از نفس افتادم دستم هم درد گرفت. ولی پدرم دو تا تیشه که می زد اون هم یه دستی و بدون خم شدن دیوار می ریخت. (که کلی هم خجالت کشیدک واز خودم هم بدم اومد)، ولی پدرم یکsms  هم نمی تواندبزند و یا کامپیوتر را خاموش کند ولی مرد خانه و زندگی وسختی است همه ما ها را می گرداند و اداره می کند که این هم من تویش تک چرخ می زنم. می خواهم بگویم کاش حواسمون جمع باشه مثلا خودم این که دائم تو کتاب غوطه می خورم و پای رایانه تلپم حواسم هم باشد که همه زندگی این چیزها نیست و این جور که معلومه خدا از آدمای مرد بیشتر خوشش می آید تا متخصص وبلاگ نویسی.



نویسنده : h.m » ساعت 4:12 عصر روز چهارشنبه 86 خرداد 2