سفارش تبلیغ
صبا ویژن


ادیبان را دوست دارم -


درباره نویسنده
ادیبان را دوست دارم -
h.m
من موجودی هستم که بارها و بارها از خدا علت خلقتم را پرسیده ام و خدا هر بار دلیلی را برایم آورد. حال می دانم که خیلی مهم هستم.برا همین به خودم اجازه می دهم که بنویسم و از دیگران هم می خواهم که بخوانند... هر چه باشم هستم.
آی دی نویسنده
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
محرم
درد واره
افتتاحیه
نوروز
دل تنگی ها
امان از نوشابه
حاشیه ومتن سفر کربلا ونجف
از این ور از اون ور
بهمن 1385
مرداد 1386
مهر 86
خرداد 87
اسفند 86
بهمن 86
مرداد 86
خرداد 86
فروردین 87
اردیبهشت 87
پدر
فروردین 88
شهریور 88
فروردین 89


لینکهای روزانه
برترین مطالب مذهبی تبیان [5]
برترین مطالب مذهبی تبیان [1]
برترین مطالب مذهبی تبیان
چرا ذرت پف می کند؟ [5]
12 مجسمه اریگامی باورنکردنی!! [8]
ویندوز خود را قانونی کنید!!! [3]
ویژه نامه جهاداقتصادی [2]
مجسمه های شنی [7]
وسایل پیامبر [7]
داستان هایی از امام رضا [7]
روزنامه های ایران [2]
[آرشیو(11)]


لینک دوستان

نفسانیت من
سایت حاج آقا جاودان
حاج حمید
نور ونار
از دوشنبه تا جمعه
پرسه در خیال
بچه های قلم
هیات محبین اهل بیت علیهم السلام
یاسین مدیا
راسخون
تبیان
شهید آوینی
هدهد
پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری
مجلات همشهری
جمکران
لوح
وبلاگ فارسی
لیست وبلاگ ها
قالب وبلاگ
اخبار ایران
اخبار فاوا
تفریحات اینترنتی
تالارهای گفتگو
خرید اینترنتی
طراحی وب

عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
ادیبان را دوست دارم -



آمار بازدید
بازدید کل :204771
بازدید امروز : 24
 RSS 

 

نمی دانم با یک ادم شعر دوست که شعر و ادب نان وآبش نشده باشد چه قدر روبرو شده اید. در این زمونه که اکثرما ها دنبال یک لقمه نان  یا بهتر بگویم خر خویش هستیم بعضی آدم ها هم هستند که از شعر شنیدن لذت می برند و تمامی خستگی روزانه خویش را از یاد می برند

هر چند از اون پدر بزرگ های قدیمی که کنار قرآنشان حافظ وسعدی ومولانا بود دیگر کمتر خبر است ولی هنوز هستد کسانی که می نشیندد کنار زاینده رود وسرود های جدید خویش را به هم هدیه می کنند یکی از غصه خویش می گوید ویکی آن قدر در این هیاهو واپس افتاده که گریه همگان را در می‌اورد شعر نو و عروضی ندارد هر کس هدیه ای برای جمع دارد

وقتی به آن جمع می روی که اکثرشان شبیه معلمان دبستان و راهنمایی ودبیرستانت هستند که در طول این همه سال قدر شان را نمی دانستی احساس می کنی که تو هم جزء آنانی هر چند که کوچک ترین هستی و می فهمی که خستگی آن همه شیطنتت را معلم این جا در می کرده است، اما وقتی با خود فکر می کنم آن معلمانی که نه زاینده رود از کنار خانه شان می گذرد و نه پارک وبوستانی که بتوانند خستگی صبح تا ظهر در مدرسه وظهر تا بعد از ظهر در خانه را در کنند چه کار می کنند ‏، دلم می گیرد و با خود می گیم که واقعا معلمی شغل انبیاست

نویسنده : h.m » ساعت 4:16 عصر روز سه شنبه 86 مرداد 23