سفارش تبلیغ
صبا ویژن


چشمان قشنگ امام(ره) -


درباره نویسنده
چشمان قشنگ امام(ره) -
h.m
من موجودی هستم که بارها و بارها از خدا علت خلقتم را پرسیده ام و خدا هر بار دلیلی را برایم آورد. حال می دانم که خیلی مهم هستم.برا همین به خودم اجازه می دهم که بنویسم و از دیگران هم می خواهم که بخوانند... هر چه باشم هستم.
آی دی نویسنده
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
محرم
درد واره
افتتاحیه
نوروز
دل تنگی ها
امان از نوشابه
حاشیه ومتن سفر کربلا ونجف
از این ور از اون ور
بهمن 1385
مرداد 1386
مهر 86
خرداد 87
اسفند 86
بهمن 86
مرداد 86
خرداد 86
فروردین 87
اردیبهشت 87
پدر
فروردین 88
شهریور 88
فروردین 89


لینکهای روزانه
برترین مطالب مذهبی تبیان [5]
برترین مطالب مذهبی تبیان [1]
برترین مطالب مذهبی تبیان
چرا ذرت پف می کند؟ [5]
12 مجسمه اریگامی باورنکردنی!! [8]
ویندوز خود را قانونی کنید!!! [3]
ویژه نامه جهاداقتصادی [2]
مجسمه های شنی [7]
وسایل پیامبر [7]
داستان هایی از امام رضا [7]
روزنامه های ایران [2]
[آرشیو(11)]


لینک دوستان

نفسانیت من
سایت حاج آقا جاودان
حاج حمید
نور ونار
از دوشنبه تا جمعه
پرسه در خیال
بچه های قلم
هیات محبین اهل بیت علیهم السلام
یاسین مدیا
راسخون
تبیان
شهید آوینی
هدهد
پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری
مجلات همشهری
جمکران
لوح
وبلاگ فارسی
لیست وبلاگ ها
قالب وبلاگ
اخبار ایران
اخبار فاوا
تفریحات اینترنتی
تالارهای گفتگو
خرید اینترنتی
طراحی وب

عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
چشمان قشنگ امام(ره) -



آمار بازدید
بازدید کل :205097
بازدید امروز : 27
 RSS 

 خیلی خوشم نمی آید که الان در مورد امام بنویسم آخر این روزها از امام نوشتن و دم زدناز امام برای یک عده شده نون و آب .شده یک شغل آبرومند،یک بساط و سفره ای که جمعی مشغولند.

من امام را خیلی دوست دارم و کلی خاطره دارم اصلا همون دفعه ی اول چشمم را گرفت امام توی همه ی علما یه چیز دیگه ای بود.

این حرف ها را این چند روز توی تلویزیون زیاد شنیدم ، نمی خواهم کسی را متهم کنم،اما آن روز که کوزه ای که آقا مصطفی ازش آب خورده بود را شکستند چرا که گفتند  پدرس فلسفه می گوید ان موقع این محبت ها کجا بود

آقایونی که فکر می کردند تخصص دارند می آمدند به امام فشار می آوردند که این کار اصلا درست نیست و امام را مجبور می کردند. فکر نکردند امام همانی است که روزی خواهید آمد و یا عده ای می ایند می گویند خیلی می فهمید. چرا شما نیامدید بگویید عجب اشتباهی کردیم به امام فشار آوردیم سر فلان قضیه. آخر چه می شد همانطور که سه شنبه ها جمکران شلوغ میشه کربلا هم شلوغ می شد یا یه قطار میزدندفکر نکنند که همه چیز در تاریخ پنهان خواهدماندوووو

. ولش کن بذار من هم برم سر سفره  من که امام را ندیم بچه تر که بودم به خاطر فیلم های امام در جماران ونوع فیلم برداری فکر می کردم امام چون خیلی خویند از همه بزرگترند و براستی هم چنین بود

اما الان می گویم چشمهای امام خیلی خوشگله.

نویسنده : h.m » ساعت 7:14 عصر روز دوشنبه 87 خرداد 13