سفارش تبلیغ
صبا ویژن


اردیبهشت 87 -


درباره نویسنده
اردیبهشت 87 -
h.m
من موجودی هستم که بارها و بارها از خدا علت خلقتم را پرسیده ام و خدا هر بار دلیلی را برایم آورد. حال می دانم که خیلی مهم هستم.برا همین به خودم اجازه می دهم که بنویسم و از دیگران هم می خواهم که بخوانند... هر چه باشم هستم.
آی دی نویسنده
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
محرم
درد واره
افتتاحیه
نوروز
دل تنگی ها
امان از نوشابه
حاشیه ومتن سفر کربلا ونجف
از این ور از اون ور
بهمن 1385
مرداد 1386
مهر 86
خرداد 87
اسفند 86
بهمن 86
مرداد 86
خرداد 86
فروردین 87
اردیبهشت 87
پدر
فروردین 88
شهریور 88
فروردین 89


لینکهای روزانه
برترین مطالب مذهبی تبیان [5]
برترین مطالب مذهبی تبیان [1]
برترین مطالب مذهبی تبیان
چرا ذرت پف می کند؟ [5]
12 مجسمه اریگامی باورنکردنی!! [8]
ویندوز خود را قانونی کنید!!! [3]
ویژه نامه جهاداقتصادی [2]
مجسمه های شنی [7]
وسایل پیامبر [7]
داستان هایی از امام رضا [7]
روزنامه های ایران [2]
[آرشیو(11)]


لینک دوستان

نفسانیت من
سایت حاج آقا جاودان
حاج حمید
نور ونار
از دوشنبه تا جمعه
پرسه در خیال
بچه های قلم
هیات محبین اهل بیت علیهم السلام
یاسین مدیا
راسخون
تبیان
شهید آوینی
هدهد
پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری
مجلات همشهری
جمکران
لوح
وبلاگ فارسی
لیست وبلاگ ها
قالب وبلاگ
اخبار ایران
اخبار فاوا
تفریحات اینترنتی
تالارهای گفتگو
خرید اینترنتی
طراحی وب

عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
اردیبهشت 87 -



آمار بازدید
بازدید کل :204503
بازدید امروز : 6
 RSS 

< language=java>

 

گویند نادر شاه افشار وقتی می خواست برای فتح هندوستان حرکت کند همان روز اول که از لشکر گاه بیرون آمد چشمش افتاد به یک پسر بچه که خیلی تند با قرآن زیر بغلش به مکتب می رفت. نادرشاه پسرک را صدا زد وگفت اسمت چیست؟

گفت: فتح الله.

نادرشاه فال خوبی زد وگفت: بارک الله.

اسم پدرت چیست؟گفت: نصر الله

نادرشاه گفت: به به نصر خدا هم که هست.

خب امروز چه می خوانید گفت:سوره انا فتحنا لک فتحا مبینا

شاه فال خوبی زد و یک سکه طلا به بچه داد.

پسر بچه شروع کرد به گریه کردن!

نادر گفت برای چه گریه می کنی؟

گفت:گریه ام برای این است که الان که به خانه بروم مادرم می گوید سکه را از کجا آوردی؟

گفت:خب بگو اعلی حضرت داده اند.

-:من می گویم ولی باور نمی کنند و می گوید:شاه اگر بخشش کرده بود یک کیسه طلا می بخشید.نادر شاه خندید و متعجبانه یک کیسه طلا به او بخشید.

همه این ها را نوشتم که بگویم:اگر شنیدید خداوند به یک صلوات اینقدر می بخشد یا فلان نماز را انقدر ثواب داده تعجب نکنید اگر کم داد تعجب کنید!!



نویسنده : h.m » ساعت 12:12 عصر روز جمعه 87 اردیبهشت 20