سفارش تبلیغ
صبا ویژن


بهمن 86 -


درباره نویسنده
بهمن 86 -
h.m
من موجودی هستم که بارها و بارها از خدا علت خلقتم را پرسیده ام و خدا هر بار دلیلی را برایم آورد. حال می دانم که خیلی مهم هستم.برا همین به خودم اجازه می دهم که بنویسم و از دیگران هم می خواهم که بخوانند... هر چه باشم هستم.
آی دی نویسنده
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
محرم
درد واره
افتتاحیه
نوروز
دل تنگی ها
امان از نوشابه
حاشیه ومتن سفر کربلا ونجف
از این ور از اون ور
بهمن 1385
مرداد 1386
مهر 86
خرداد 87
اسفند 86
بهمن 86
مرداد 86
خرداد 86
فروردین 87
اردیبهشت 87
پدر
فروردین 88
شهریور 88
فروردین 89


لینکهای روزانه
برترین مطالب مذهبی تبیان [5]
برترین مطالب مذهبی تبیان [1]
برترین مطالب مذهبی تبیان
چرا ذرت پف می کند؟ [5]
12 مجسمه اریگامی باورنکردنی!! [8]
ویندوز خود را قانونی کنید!!! [3]
ویژه نامه جهاداقتصادی [2]
مجسمه های شنی [7]
وسایل پیامبر [7]
داستان هایی از امام رضا [7]
روزنامه های ایران [2]
[آرشیو(11)]


لینک دوستان

نفسانیت من
سایت حاج آقا جاودان
حاج حمید
نور ونار
از دوشنبه تا جمعه
پرسه در خیال
بچه های قلم
هیات محبین اهل بیت علیهم السلام
یاسین مدیا
راسخون
تبیان
شهید آوینی
هدهد
پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری
مجلات همشهری
جمکران
لوح
وبلاگ فارسی
لیست وبلاگ ها
قالب وبلاگ
اخبار ایران
اخبار فاوا
تفریحات اینترنتی
تالارهای گفتگو
خرید اینترنتی
طراحی وب

عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
بهمن 86 -



آمار بازدید
بازدید کل :204509
بازدید امروز : 12
 RSS 

 

می دونید چیه من از آدم های بین و بین خیلی بدم می آید آدم هایی که هنوز بعد از سال ها تکلبیفشون را با خودشون معلوم نکرده اند می خواهند خوب باشند یا نمی خواهند. اصلا چه معنی می دهد، وقتی پای عزا پیش می آید می شوند مردجنگ هشت ساله و حزب اللهی درجه یک و وقتی پای چیزهای دیگر پیش می آید یه چشماش را می بنده و یا علی. انگار که اصلا هیچ قالبی این بشر ندارد فکر نکنید من اینطوری هستم نه من خیلی آدم خوبی ام اگر ببینم جایی حق ضایع شده باشد ناراحت می شوم، داد می زنم  و اصلا موافق ظالم نمی شوم باید بدونیدکه من اصلا عیبی هم ندارم و این جور که می بینم خیلی ها  بین وبین هستند  و شخصیت مستقلی ندارند،{ سوار تاکسی شدم منتظر بودیم تا دو نفر دیگر بیایند که ماشین راه بیفتد تا این که یک نفر اومد از حرف زدنش ولباس هایش می شد فهمیدخارجیه ساعت 12 نیمه شب بود راننده گفت کرایه 300 تومان مرد خارجی و جوان خوش تیپ تهرانی که کنار من نشسته بود اعتراض کردند(و من ساکت کاملا محافظه کارانه بودم) به خاطر 100 تومان گرانی.

  راننده محل نداد تا این که راننده دوباره نزدیک ماشین شد مرد خارجی اعتراض کرد که چرا حرکت نمی کنی؟ رانند گفت شماکرایه دو نفر را می دی گفت 300 تومان می گیری کرایه دونفر را هم می خواهی راننده گفت مثل این که شما خیلی ناراحتی خوب برو پایین. مرد خارجی رفت پایین و همان جا بود که یک خانم و آقای محترمی با احترام راننده  سوار شدند ماشین می خواست حرکت کند با خود می گفتم اگر پیاده نشوم نامردیه ولی کلی توجیح برای خودم درست کردم که پیاده نشوم آن شب خیلی از خودم بدم آمد چون هیچ اعتراضی نکردم در حالی که وجودم سراسر اعتراض بود و از ماشین پیاده نشدم که اعتراضی به این حرکت راننده و سکوت مسافرین کرده باشم حال من یک اعتراض کننده هستم یا بی خیال و ساکت؟من که خود این همه ادعا دارم هنوز نمی توانم وجودم را که فکر می کنم صحیح است بروز دهم راستی چرا بعضی از ما ها طوری هستیم که آهسته برو آهسته بیا که گاوه شاخت نزند هستیم...



نویسنده : h.m » ساعت 3:41 عصر روز پنج شنبه 86 بهمن 11


< language=java>

خمیازه کشان دعای فرج خواندن ظهور هیچ کس را نزدیک نمی کند.

می رسی،

فاصله پل می شود،

آینه گل می شود،

پرده را، دست تو از پنجره پس می زند

آفتاب می رسد

پنجره در نور نفس می زند

لحظه ها با تو سفر می کنند

جاده ها در تو گذر می کنند

از پس پس کوچه های دلواپسی

می رسی،

«نام تو، تکیه کلام همه بادهاست»

 

خیلی تکراری شده این که دایم منتظر نشستیم و آقا نیومد خسته کننده شده، دیگر سخن از جمعه و انتظار بی طراوت شده و کمتر لفظ بازان سراغش می آیند، انگار «انتظار‍«، نان و آب برای عده ای نمی شود و شاید هم نان و آب بهتری پیدا شده است،

دیگر صبح جمعه اگر بیدار هم نشوم زیاد دلم نمی گیرد گویا خیلی از مدعیانش هم سر فصل های جدید و بدیع را توجیه برای سر رفتن حوصله شان از نیامدن آقا کرده اند سال هاست می گویند

جمله قشنگی بود در نشریه ای دیدم نوشته بود خمیازه کشان دعای فرج خواندن ظهور هیچ کس را نزدیک نمی کند. نکند ما...



نویسنده : h.m » ساعت 3:36 عصر روز پنج شنبه 86 بهمن 11