سلام این مطلب را توی وبلاگ استاد عزیزم که با وجودی که دیگر چند سالی است شاگردش نیستم ولی هنوز خیلی ازحرف هایش را که برایم مثل طلا است به یاد دارم بود و این مطلب را به هر بهونه ای که دوست دارید(از سال روز فتح خرمشهر گرفته تا دل گرقتگی خودم یا پاچه خواری یا ...) از ایشون براتون اوردم.
پنجشنبه نوزدهم بهمن 1385
حسن کچل
سلام
کجایید؟
دارم از خستگی می میرم.
یکی نیست خستگی منو در کنه؟
تو جبهه که بودیم اینجوری بود.
یکی می گفت :
کجایید؟
یکی نیسست خستگی منو در کنه؟
اونوقت یکی می گفت:
من خستگیت رو در می کنم.
بعد شونهام رو ماساژ می داد و اروم یه جک می گفت.
0 حسن کچل بعد از سالها رفت مو توی سرش کاشت. اونوقت اسمش توی حج واجب در اومد0
اهای......کجایید؟
یکی نیست خستگی منو در کنه؟
نوشته شده توسط شیخ عبدالله نبوی در 23:40 | 19 نظر | لینک به این مطلب
نویسنده : h.m » ساعت 8:30 عصر روز پنج شنبه 86 خرداد 3