این که آدم ترک اولی کرد و او ازبیرون بهشت خارج شد و لباسانش گرفته شد بس ماجرایی است طولانی و مفصل وتک تک ماجرایش سر بحث دارد. می خواهم برایتان بهشت آدم را بگویم که بزرگان سر آن بحث ها کرده اند که آیا کجا بوده
چگونه نگویم که کربلا بهشت آدم بوده و بهشت هر آدم است که خود به عینه آن را لمس کردم.
وقتی می گویند فلان آقا را دیدی چه قدر نورانی بود یا فلان مسجد چه قدر با صفاست یا این مغازه نور دارد من هیچ نمی فهمم و تنها سر تکان می دهم ولی باهمه خنگی من و نفهمیمم آنقدر زیاد بود (نمی دانم بگویم چه زیاد بود که همه چیز زیاد بود) که من هم فهمیدم کربلا بهشت است و اگر به من بگویند که اگر قرار باشد یک آرزویت را خدا قبول کند می گویم:
کربلا و دیگر هیچ.
تا وقتی به حرم حضرت امیر( علیه السلام) و اباعبدالله (علیه السلام ) نرفته بودم نمی دونستم که چه هست و کجا ولی حالا که رفتم می فهمم وقتی می گویند حرم الله حرم حسین یعنی چه؟ یا وقتی می گویند ایوان نجف عجف صفایی دارد؟ را می فهمم و حتی الان هم که این ها را می نویسم دلم ویلی ویلی می رود.
براستی عرش خدا یا حرم امام حسین بود و یا راهی بود به سوی عرش وقتی این ها را با دوستی که باهم به آن سرزمین رفته بودیم مطرح می کردم او هم گونه تایید می کرد که انگار حرف دلش را گفته ام. خلاصه حرف زیاد وقلم من عاجز از بیان...........