بعضی وقت ها که تریپ روشنفکریم گل می کند می گویم بهتر است این قسمت اول وبلاگ
را که نوشته ام اگر بخواهم خودم را معرفی کنم را عوض کنم و به جای آن نوشته توپ ادبی یا اینکه من فلانی از فلانستام و از رنگ صورتی خوشم می آید و این قدرخر خونی کرده ام خیلی آدم با کلاس وفهمیده ای هستم واز این همه بی فرهنگی و بی صداقتی رنج می برم یا من فلان ومن فلان
اما نمی دانم چه می شود هر چه فکر می کنم می بینم آخر من که جز این نیستم غلام حسین و جز این چگونه افتخار کنم ولو ظاهری و کاش غلامش بمانم
×××
رفت بازار برده فروشها از هیکل یکیشون خوشش اومد گفت اسمت چیه گفت هر چی تو بگی گفت چه کار بلدی گفت هر کار تو بگی وهمین طور ادامه دادو البته من اینجوری نیستم بلکه اینجوری هستم که طرف کیفش را زدند به نوکرش گفت بدو بگیرش دوید ونرسید گفت چرا نرسیدی بهش گفت ارباب اون به خاطر خودش می دوید من به خاطرتو ارباب گفت خب تو که مال منی
حرف زدن بسه این هم شده تریپی ها....