می زنم داد/ تا اگر گوشی بود/ بشنود فریاد مرا...........
ساعت دو وسه نصفه شب شما چه کار می کنید خواب تشریف دارید بیدارید فیلم می بینید مردم چه کار میکنند عده ای... عده ای.... وخلاصه عده ای هم...
اما من می خواهم درباره ی عده ای که کاملا دهه شان دیگر گذشته است سخن بگویم آدم هایی که دیگر باید عکس ها وخاطره هاشان در موزه ها جست و خاطرشان را در کتاب ها.
اصلا من مخاطبم را از عام تغیر میدهم و می گویم فقط کسانی که امسال عید به جنوب رفته اند الان ادامه دهند
شما برای چه به جنوب رفتید؟ ها
اگر می گی حال می ده و جو است و مد شده. هیچی جوابم را گرفتم برای ما هم تو نماز شبات دعا کن اما اگر عرفانی بازی در می آرید ومیگی شهداو از این حرفها اون وقت به بی وتنیم نگاه نکن که یک وتنم سرخ میشود ومی گوید تریپ شده جنوب رفتن اونجا؟ شهدا توزیع میکنند؟چیه؟ و.. ازاین حرفها.
اصلا مقدمات را پس گرفتم بابا این حرفها چیه یک چیزی بگو حال بده دوره ی این جور دادها هم گذشته یک زمانی مد بود. دیگه حال نمیده الان. نون تو چیزهای دیگه اس. ولش.
قبول اما می خواستم بگم توی یک شهر مذهبی که نمیدانم چرا نباید بنویسم قم! نصف شبها بعضی این شیمیایی ها همینها که از دست برخی دکترها و بنیادو این ها در رفته اند وزنده مانده اند همینها که سند حقانیت روح الله اند همینها که خود کتاب خاطراتند وفصلی برای تماشا کردن و یادگیری چگونه زیستن؛ بلکه چگونه خوب زیستن .
شبها به همدیگر زنگ می زنند واز هم اکسیژن می خواهند یکی که بهتره می ره برای یکی از یکی دیگه جور میکنه امشب را صبح کنند وتو خود بخوان مفصل را از این مجمل.
کنایه به قم نباشد شهرهای خودمان همین طوراست همین اصفهان ما جانبازی میشناسم که در میان شیمیایی ها تک است آنگاه شبها تاصبح باید بوی گاز ناشی از دستگاه روبروی خانه را تحمل کند و.... حال ندارم دیگه بگم آخه چه اهمیتی داره ملت که دنبال نون هستند عدهای هم دنبال میز هستد عده ای هم که مشغول درس و بحث.