سفارش تبلیغ
صبا ویژن


چندی میشه؟ -


درباره نویسنده
چندی میشه؟ -
h.m
من موجودی هستم که بارها و بارها از خدا علت خلقتم را پرسیده ام و خدا هر بار دلیلی را برایم آورد. حال می دانم که خیلی مهم هستم.برا همین به خودم اجازه می دهم که بنویسم و از دیگران هم می خواهم که بخوانند... هر چه باشم هستم.
آی دی نویسنده
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
محرم
درد واره
افتتاحیه
نوروز
دل تنگی ها
امان از نوشابه
حاشیه ومتن سفر کربلا ونجف
از این ور از اون ور
بهمن 1385
مرداد 1386
مهر 86
خرداد 87
اسفند 86
بهمن 86
مرداد 86
خرداد 86
فروردین 87
اردیبهشت 87
پدر
فروردین 88
شهریور 88
فروردین 89


لینکهای روزانه
برترین مطالب مذهبی تبیان [5]
برترین مطالب مذهبی تبیان [1]
برترین مطالب مذهبی تبیان
چرا ذرت پف می کند؟ [5]
12 مجسمه اریگامی باورنکردنی!! [8]
ویندوز خود را قانونی کنید!!! [3]
ویژه نامه جهاداقتصادی [2]
مجسمه های شنی [7]
وسایل پیامبر [7]
داستان هایی از امام رضا [7]
روزنامه های ایران [2]
[آرشیو(11)]


لینک دوستان

نفسانیت من
سایت حاج آقا جاودان
حاج حمید
نور ونار
از دوشنبه تا جمعه
پرسه در خیال
بچه های قلم
هیات محبین اهل بیت علیهم السلام
یاسین مدیا
راسخون
تبیان
شهید آوینی
هدهد
پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری
مجلات همشهری
جمکران
لوح
وبلاگ فارسی
لیست وبلاگ ها
قالب وبلاگ
اخبار ایران
اخبار فاوا
تفریحات اینترنتی
تالارهای گفتگو
خرید اینترنتی
طراحی وب

عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
چندی میشه؟ -



آمار بازدید
بازدید کل :206697
بازدید امروز : 139
 RSS 

می زنم داد/ تا اگر گوشی بود/ بشنود فریاد مرا...........

ساعت دو  وسه نصفه شب شما چه کار می کنید خواب تشریف دارید بیدارید فیلم می بینید مردم چه کار میکنند عده ای... عده ای....  وخلاصه عده ای هم...

اما من می خواهم درباره ی عده ای که کاملا دهه شان دیگر گذشته است سخن بگویم آدم هایی که دیگر باید عکس ها وخاطره هاشان در موزه ها جست و خاطرشان را در کتاب ها.

اصلا من مخاطبم را از عام تغیر میدهم و می گویم فقط کسانی که امسال عید به جنوب رفته اند الان ادامه دهند

شما برای چه به جنوب رفتید؟ ها

اگر می گی حال می ده و جو است و مد شده. هیچی جوابم را گرفتم برای ما هم تو نماز شبات دعا کن اما اگر عرفانی بازی در می آرید ومیگی شهداو از این حرفها اون وقت به بی وتنیم نگاه نکن که یک وتنم سرخ میشود ومی گوید تریپ شده جنوب رفتن اونجا؟ شهدا توزیع میکنند؟چیه؟ و.. ازاین حرفها.

اصلا مقدمات را پس گرفتم بابا این حرفها چیه یک چیزی بگو حال بده دوره ی این جور دادها هم گذشته یک زمانی مد بود. دیگه حال نمیده الان. نون تو چیزهای دیگه اس. ولش.

 قبول اما می خواستم بگم توی یک شهر مذهبی که نمیدانم چرا نباید بنویسم قم!  نصف شبها بعضی این شیمیایی ها همینها که از دست برخی دکترها و بنیادو این ها در رفته اند وزنده مانده اند همینها که سند حقانیت روح الله اند همینها که خود کتاب خاطراتند وفصلی برای تماشا کردن و یادگیری چگونه زیستن؛ بلکه چگونه خوب زیستن .

شبها به همدیگر زنگ می زنند واز هم اکسیژن می خواهند یکی که بهتره می ره برای یکی از یکی دیگه جور میکنه امشب را صبح کنند وتو خود بخوان مفصل را از این مجمل.

کنایه به قم نباشد شهرهای خودمان همین طوراست همین اصفهان ما جانبازی میشناسم که در میان شیمیایی ها تک است آنگاه شبها تاصبح باید بوی گاز ناشی از دستگاه روبروی خانه را تحمل کند و.... حال ندارم دیگه بگم آخه چه اهمیتی داره ملت که دنبال نون هستند عدهای هم دنبال میز هستد عده ای هم که مشغول درس و بحث.

 خداییش این حرف من از ضرورت بیستم زندگی کمتر است

نویسنده : h.m » ساعت 5:56 صبح روز یکشنبه 87 خرداد 12