این حرف ها را به خاطر بسپارید:
این روزها که می گذرد بدجوری دلم برای مردمان غزه ومقاومت رزمندگانش تنگ شده است ای کاش تمام انقلاب را صادر نمی کردیم!
امام برای آن طرف آبیها چند وقتی هست که شده است همه چیزشان. از نمک سفره شان تا وسیله رسیدنشان به خدا .من هم گفتم یک مقداری از صادراتمان را دیپورت( ببخشید بازگردان) کنم داخل ایران . این هم شده است نتیجه اش البته آنچه بیشتر به درد خودمان می خورد اینجا نوشتم؛بروبچ نسل سوم انقلاب سنه 1357- ثلث قرن پیش:
این طوربود :
نگاهش پرمهربود.
یک جواب سلامش تمام غصه ها را از دل می شست.
از جوانی به تمیزی شهرت داشت.
روزی هفت بار اودکلون می زد. دوبارش بین نماز ظهروعصر و مغرب وعشا بود.
مگس ها را نمی کشت بلکه از اتاق بیرون می کرد.
اگر کار حرامی می دید برافروخته می شد و بدنش ازناراحتی و خشم به لرزه می افتاد.
از اساتید خود بسیار یاد می کرد و برایشان دعا می نمود.
شب ها را برای بیدار ماندن بلای سر بچه ها بین خود و همسرش تقسیم می کرد.
به کسی امر نمی کرد که مثلا چیزی به او بدهند. خودش اقدام می کرد.
در ارتباط با نامحرم خیلی سخت گیر بود.
حتی در سن هفتاد سالگی ورزش را رها نمی کرد.
در ساعت تفریح درس نمی خواند و درساعت درس تفریح نمی کرد.
لیوان آب را تا حدی که می نوشید پر می کرد.
خبرهای خوش را با همه مطرح می کرد.
همه را مجذوب خود می کرد.
با کودکان گرم می گرفت و آن ها را مورد ملاطفت قرار می داد.
در آینه زیاد نگاه می کرد و ظاهرش را آراسته نگه می داشت.
برنامه روزانه اش تغییرنمی کرد.
برای کار روزانه اش جدولی داشت که همه ی کارهای ساعت شبانه روزش در آن درج شده بود غیر ازساعات عبادت و مناجات.
با بچه ها رو راست بود.
این طور نبود :
زیاد توصیه نمی کرد. بیش تربا رفتارش به دیگران درس می داد.
کارهای خود را به دیگران واگذار نمی کرد.
بیش تر از حد نیاز خرید نمی کرد.
بین فرزندانش تبعیض قائل نمی شد.
برای غیر خدا گریه نمی کرد.
هیچگاه ترس و اضطراب را تجربه نکرد. این را خودش می گوید.
در وقت راه رفتن سرش را زیر نمی انداخت.
هرگز جدل نمی کرد.و تا بحث به ناراحتی وجدل می کشید سکوت می کرد.
هرگز وقت تلف نمی کرد.
اگر همسرش در خانه بود دست به غذا نمی زد تا خانمش بیاید.
دروغ نمی گفت حتی به شوخی.