توی این دور زمونه انگار کنار عده ای که روز به روز بر پدر سوختگیشان افزوده می شه عده ای هم به این نتیجه رسیده اند که انگار باید صادقانه رفتار کنند چیزی که خیلی سخت است و واقعا سخت است وقتی مجبور باشی از یک پول گنده یا آبرویت بزنی به خاط راسته و بیخیال اون همه توجیه الکی بشوی که حفظ نفس فلان وفلان. پدرت که هیج تمام خانواده های نزدیکت در می آید اما لذت راست بودن توی چنین مضیقه ای را آدمیزاد اگر بچشه دیگر پشیمون آبرو ومال نمی شه خلاصه می گم که کم کم مردمی هستند که در ما ایرانیان که خارجی هایی که ایران آمده اند می گویند شما چه قدر دروغگویید دنبال صداقتند.
در راه سفر کربلا مطلبی خواندم نمی دام حدیث بود یا چیز دیگری مضمونش این بود فرشتگان وقتی انسان خلافی می کند دروغی چیزی از انسان دور می شوند چون یک بوی بدی از انسان خارج میشود که آنها را دور می کند نوشته بود وقتی به کربلا می روید پا برهنه بروید که زمین چنان مقدس است که رایحه خوشی از شما به آسمان می رود و ملائکه دورتان را می گیرند و چیزهای دیگری...
که دربهشت که هبوط کردیم جایتان خالی بود
«رب ادخلنی مدخل صدق واخرجنی مخرج صدق و اجعلنی من لدنک سلطانا نصیرا»یادم نیست در کدوم سوره خواندم