نمی دانم با یک ادم شعر دوست که شعر و ادب نان وآبش نشده باشد چه قدر روبرو شده اید. در این زمونه که اکثرما ها دنبال یک لقمه نان یا بهتر بگویم خر خویش هستیم بعضی آدم ها هم هستند که از شعر شنیدن لذت می برند و تمامی خستگی روزانه خویش را از یاد می برند
هر چند از اون پدر بزرگ های قدیمی که کنار قرآنشان حافظ وسعدی ومولانا بود دیگر کمتر خبر است ولی هنوز هستد کسانی که می نشیندد کنار زاینده رود وسرود های جدید خویش را به هم هدیه می کنند یکی از غصه خویش می گوید ویکی آن قدر در این هیاهو واپس افتاده که گریه همگان را در میاورد شعر نو و عروضی ندارد هر کس هدیه ای برای جمع دارد
نویسنده : h.m » ساعت 4:16 عصر روز سه شنبه 86 مرداد 23