سفارش تبلیغ
صبا ویژن





درباره نویسنده

h.m
من موجودی هستم که بارها و بارها از خدا علت خلقتم را پرسیده ام و خدا هر بار دلیلی را برایم آورد. حال می دانم که خیلی مهم هستم.برا همین به خودم اجازه می دهم که بنویسم و از دیگران هم می خواهم که بخوانند... هر چه باشم هستم.
آی دی نویسنده
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
محرم
درد واره
افتتاحیه
نوروز
دل تنگی ها
امان از نوشابه
حاشیه ومتن سفر کربلا ونجف
از این ور از اون ور
بهمن 1385
مرداد 1386
مهر 86
خرداد 87
اسفند 86
بهمن 86
مرداد 86
خرداد 86
فروردین 87
اردیبهشت 87
پدر
فروردین 88
شهریور 88
فروردین 89


لینکهای روزانه
برترین مطالب مذهبی تبیان [5]
برترین مطالب مذهبی تبیان [1]
برترین مطالب مذهبی تبیان
چرا ذرت پف می کند؟ [5]
12 مجسمه اریگامی باورنکردنی!! [8]
ویندوز خود را قانونی کنید!!! [3]
ویژه نامه جهاداقتصادی [2]
مجسمه های شنی [7]
وسایل پیامبر [7]
داستان هایی از امام رضا [7]
روزنامه های ایران [2]
[آرشیو(11)]


لینک دوستان

نفسانیت من
سایت حاج آقا جاودان
حاج حمید
نور ونار
از دوشنبه تا جمعه
پرسه در خیال
بچه های قلم
هیات محبین اهل بیت علیهم السلام
یاسین مدیا
راسخون
تبیان
شهید آوینی
هدهد
پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری
مجلات همشهری
جمکران
لوح
وبلاگ فارسی
لیست وبلاگ ها
قالب وبلاگ
اخبار ایران
اخبار فاوا
تفریحات اینترنتی
تالارهای گفتگو
خرید اینترنتی
طراحی وب

عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ




آمار بازدید
بازدید کل :207051
بازدید امروز : 6
 RSS 

جای همه ی علاقه مندان به ورزش شیرین و مفید شنا دیشب خالی بود.جاتون خالی یه سر رفتم استخر آب و هوایی عوض کنم. خب از نظر زمانی هم شب جمعه بود. درگیر این بودم که شب جمعه باید به مجالس اهل بیت رفت،باید به دعای کمیل رفت و توجهات عمیقتر داشت، در همین خیال ها مشغول شنا کردن بودم که  چشمم به جمله ای رهبر عزیز در گوشه ای از استخر افتاد: ورزش دروازه طلایی صدور معنویات است. رفتم تو فکر واقعا همینطوره. مثل همین شنا کردن. آدم چنان روحیه ی مضاعفی به خود می گیرد که حس و حالش چند برابر می شود. اصلا آدم خمود تنبل و بی عار که دیگر حال عبادت و توجه به معنویات ندارد.

شما شاید تاکنون ورزش های مختلفی را تجربه کرده باشید. قطعا بعد از یه فوتبال خسته کننده در خانه که می آیید یه دوش میگیرید چه حس نشاطی بهتان دست می دهد.یا از کوهنوردی سختی برگشتید واقعا حس میکنید برای یک هفت انرژی فعالیت دارید. حالا به این جمله آقا بیشتر دقت کنید. واقعا قبول کنید ورزش می تواند در شما حس معنویت و روحیه عبادت ایجاد کند.

این همه سفارش اسلام عزیز در مورد ورزش را هم فراموش نمیکنیم. این همه توصیه رهبری و بزرگان را هم فراموش نمی کنیم. ورزش هم به خودی خود مطلوب است.( تنی سالم،جسمی  سرحال و روحیه ای مضاعف) و هم زمینه تعالی معنوی، و توسعه در معاشرت با دیگران می شود. چرا که شما را فعال تر از قبل می کند.

من از شما یک چیز می خوام ورزش، ورزش، ورزش. چرا که خوب ورزش کنید انرژی زیادی خواهید داشت هم برای کار و درس و هم برای تهذیب و اخلاق



نویسنده : h.m » ساعت 11:5 صبح روز جمعه 93 بهمن 10


 

این روزها در جهان اسلام هیاهویی به پا شده است همه ی مسلمانان از اینکه به پیامبر اسلام توهین شده است ناراحت شده اند و هر کسی به گونه ای احساسات خودش را جلوه می دهد. اینکه فردی در کشور بیگانه به خود اجازه می دهد به دین ما، به پیام بر مهربانی ما، توهین کند خب تکلیفشان معلوم است. نیش عقربی است که هم از ره کین است  و هم ذات و چنین است . چرا که اگر از دشمنان نادان و مغرض اسلام چیزی جز آن توقعی نیست و البته این به معنای آرامی ما نیست، به معنای بی تفاوتی ما نیست. ما خوب کاری میکنیم که اعتراض میکنیم ما خوب کاری میکنیم که کمپین راه می اندازیم، اما آن کسانی که در کشور و سر سفره ما نمک گیر شده اند و حالا نمکدان می شکنند آنان چه؟

تکلیف خودی که سنگین تر است از غریبه ها. آنان را چه کسی میتواند ببخشد؟ مگر چه شده است؟ شاید شنیده باشید که چند وقتی است میگویند نمک و نمکدان باید از سر سفره ایرانی حذف شود. نمک چه ضررهایی که ندارد و رسانه های ما هم به این دامن می زنند. بله خیرالامور اوسطها نمک زیادش خوب نیست مگر چه چیزی سراغ دارید که زیادش خوب باشد و برای بدن ضرر نداشته باشد ولی روایت ابتدا به نمک کن چه!!! روایت در انتهای طعام نمک میل کن چه؟!! مگر نه این است که این سخنان را هر کس دشمنی کند هر چند ناخواسته به شکلی کاملا آشکار به پیامبر ما توهین کرده است.

آن هم، این همه تاکید که در این موضوع هست... حال وظیفه ما مسلمانان خودی چیست در مقابل مسخره کنندگان سخنان پیامبر!!!؟



نویسنده : h.m » ساعت 8:21 عصر روز دوشنبه 93 بهمن 6


یکی نبود در زمان حیات رسول اکرم به ایشان بگوید چرا به خانواده و اشرافی که با شما میجنگیدند بی احترامی نمی کردید؟!!! مگر نه این که اینان دشمن شمایند...یکی نبود به پیامبر بگوید وقتی اسیر می گیرید او را مسخره کنید و او را اذیت کنید!!!

منظورم را فهمیدید؟ بله ما از پیغمبر، پیغمبرتر شدیم... ببخشید، نه ! ما از راه پیغمبر خیلی منحرف شده ایم...

پادشاه کشوری از دنیا رفته است که از آن ها دلمان خون است، با آن ها در نبرد هستیم.نه نبرد سخت که با وهابی ساخته دست انگلیس مقابلیم. شیعیانی در آن کشور غریبانه و مظلومانه تشیع را سپه داری میکنند و  در این حال ما هم جوک می سازیم،مسخره میکنیم، بد و بیراه می گوییم، مقابل سفارتشان آجیل و شیرینی می دهیم،چشم روشنی میکنیم... خب حتما هم انتظار داریم امام زمانمان به ما منتظرانش افتخار کند، رهبری به ما با بصیرتان دلخوش کند. قربان بصیرتمان بروم. نمیگویم شاخه گل بگیریم بریم سر مزارش... ولی لا اقل بی احترامی را نکنیم... نمیگویم اگر دوست وهابی دارید به او تسلیت بگویید که اگر از من می پرسید پیامبر اگر بودند جور دیگر رفتار می کردند...

همه ما خوشحالیم از فوت دشمن دین خدا،کسی که که با دشمن جهانی اسلام هم نوشی و مستی میکند از دنیا رفته، همان که شیعیان زیادی به دستور او یتیم شدند و به خاک سیاه نشستند ما خوشحالیم ولی آیا ما بی ادب هم هستیم.؟؟؟



نویسنده : h.m » ساعت 8:20 عصر روز دوشنبه 93 بهمن 6


پشه

تا حالا شده وقتی یه پشه با یه مقدمه ای اول در گوش شما وز وز کند کم کم ییهو بفهمید یه جای بدن شما را بدجوری نیش زده است، شده یا نشده اگه نشده یعنی جز مرفهین بی دردی ها حواست باشه!!!

حالا اگه همدرد با من باشی حتما شده چند باری بگه آخه خدا اینا رو برا چی آفرید به چه دردی می خورند؟ مثل همین دیشبی که من گفتم، پاسخ اومد خودت به چه درد می خوری!! سرم را پایین انداختم گفتم بله بله هیچی با خودم بودم...

ولی می خواستم انواع پشه را برایتان شرح دهم که چند جورند:

گونه ای کاملا بی تفاوت به اطرافند و اصلا اهمیت ندارد که چه می گذرد فقط باید شکمشان سیر شود آنهم از راحت ترین صورت ممکن که این گونه انواع مختلفی دارندو خیلی بی مرامند فقط تو را از تنهایی در می آورند.

پشه

گونه ی دیگر که خیلی هم نادر نیستند به تو کاملا بی تفاوت نیستند و حتما تا چند بار از خون شما در وجودشان ریخته نشود آرام نمی گیرند این گروه دو دسته اند:

دسته ای مسئول آزار تو که یه شب شیرین را کاملا کوفت کنند،

دسته ی دیگر اینکه شما را برا نماز صبح بیدار کنند یا بعضی هاشان حتی برا نماز شب!

این گروه آخر واقعا در پشه ها نادر هستند البته فکر کنم بستگی به خودم دارد که چه جوری باشم چی جوری نصیبم می شه. به هر حال خدا خیلی هدف داشته از پشه کیه که استفاده کنه!!!

نماز شب



نویسنده : h.m » ساعت 5:33 صبح روز یکشنبه 91 اردیبهشت 31


تا حالا در مورد آخوندا حرف زیاد زده اند مثلا اینکه تو تاکسی می گفت من خودم جبهه بودم آخوند که ما نمی دیدیم!!!!

آخوند+دفاع مقدس+بیت المال+ روحانی+ جنگ+ آخوند



نویسنده : h.m » ساعت 2:32 عصر روز چهارشنبه 91 فروردین 16


جوری شده وقتی اسم امر به معروف و نهی از منکر میاد حالمان به هم می خورد. و دریغ از اینکه چه قدر آقای دین روی اون مانور اومده.

اگه من بیایم شعار بدهم مرگ بر آمریکا همه می گویند انقلابی شدی! اگر دعا کنم خدایا فرج امام زمان، می گویند منتظر شدی! اگه همه اش از ظلم های عالم صحبت کنم، می گویند تند شده ای! اگه همه اش بیایم به دوستانم برای رفتارشان تذکر بدهم، می گویند چه قدر گیر می دی!....

اما اگه از من می پرسی در قبال این جملات باید بگویند چه قدر مهربان شده ای! انسانی که مهربان است دلش برای دوستش می سوزد. انسانی که از فرهنگ مهربانی بویی برده می تواند به یاد  کل دنیا عیدش را ناگوار کند.انسانی که مهربان است امر به معروف می کند و نهی از منکر و این کار از دست کسی ساخته نیست جز مهربانان. و اگر احساس می کنی هیچ وقت در این امر موفق نیستی بدان از مهربانی بویی نبرده ای بگذار و برو؛ بگذار رایحه مهربانی بهت بخورد.

امر به معروف یعنی وقتی که نمی توانی ببینی نزدیک ترین افراد کنارت از نعمتی برخوردار نیست آن وقت رنجیده می شوی به فکر می روی خانه خراب می شوی همه اش خدا خدا می کنی جوری بفهمد ناگزیر می روی و جوری به طرایف حیلی بیان می کنی!

نهی از منکر یعنی وقتی می بینی مثلا حجابش خراب است آشفته شوی نه از بی دینی او بلکه از اینکه دارد غرق می شود به همه غریق نجات های عالم متوسل می شوی نگاهت را به آسمان می دوزی عاشقانه با لبخند می گویی مواظب باش داری غرق می شوی! واگر در کنار خودت امری تو را نگران کرد مثلا رفیقت به گناهی چون غیبت مبتلا شد سرش داد می زنی خودت را بیچاره نکن. ممکن است ناراحت شود ولی اگر کمی آدم باشد قدرت را بیشتر خواهد دانست نه اینکه فکر کنی دوستی ات خراب می شود عمیق تر می شود امتحان کن اگر رها کرد دوستی را بگو همان بهتر خدا تو را از نفهمان حفظ کند.



نویسنده : h.m » ساعت 1:11 صبح روز یکشنبه 90 فروردین 7


دستمال کاغذی به اشک گفت:
قطره قطره‌ات طلاست
یک کم از طلای خود حراج می‌کنی؟
عاشقم
با من ازدواج می‌کنی؟

ادامه مطلب...


نویسنده : h.m » ساعت 7:43 صبح روز دوشنبه 89 دی 13


زیر باران مانده بودم که این همه آب  که خدا یهویی از آسمان می فرستد کجای آسمان جا می شود.داشتم می رفتم که ناگهان سرم محکم خورد به یک تنه ی درخت از آن درخت هایی که شهرداری جدیدا پلاک زدهاست کنجکاو شدم شماره پلاکش را بدانم اهل تهران بود این را فهمیدم 17  د 44 خیلی وقتبود  دنبالش می گشتم او اصلا انگار امروز آفتاب از طرف دیگر بالا آمده بود هر چه این چند وقت دنبالش می گشتم امروز پیدا می کردم طفلکی برادرم خیلی دوستش داشت پارسال تولدش وقتی پدرم از آن ور آب آمده بود برایش آورده بود، یک هواپیمایی دو موتوره از آن ها که وقتی راه می روند روی زمین بال هایش تکان می خورد رویش نوشته بود  این را خواهرم برایمان ترجمه کرده بود ارتش آمریکا توی دبیرستان خیلی انگلیسی اش خوب بود شماره اش 20 بود زیرش نوشته بود شهرداری تهران گفتم خوش بحالش تو این دور زمونه که بیست مال خداست درخت اگر بیست بگیرد پس حتما خیلی درخت است. بله پسرم توی پارک خیلی درخت هست صنوبر کاج چنار توت گردو  اما جای یک درخت خالی است آن درختی که چند روز پیش بهش خوردم و دوباره موجی شدم حالتی که سال ها فراموشش کرده بودم توی این چند روز که توی بیمارستانم حتی یکی لحظه پتوی قهوه ای را از بالای سرم بر نداشته ام مبادا که آسمان آبی را ببینم یاد باران بیفتم و...



نویسنده : h.m » ساعت 12:6 صبح روز دوشنبه 89 مهر 5


بعضی وقت ها در زندگی خیلی احساس بیهودگی میکنم. می خورم؛ گلاب به روتون...، می خوابم دوباره گرسنه می شوم و همین طور مدتی را این گونه میگذرانم هرچند اولش احساس لذتی دارم ولی گویا لذت وفاداری نیست؛ آن وقت آنقدر ناآرام می شوم که حوصله ی هیچ چیز ندارم. تلاش برای بقا!!!

اما چیزی نمی گذرد که یاد موجوداتی مثل خودم می افتم که فقط برایشان برخی استعدادهای ما تعریف نشده است؛ آن لحظه حسابی آرام می شوم آخر آن ها هم فقط تلاش می کنند برای بقا و حیات و ادامه روز تکراری وخسته کننده را.

انصافا غربت بدچیزی ست ها کارم شده با نگاه به مگس و گربه ی اطرافم آرامش کسب کنم.



نویسنده : h.m » ساعت 12:8 عصر روز یکشنبه 89 شهریور 21


یک دلیل برای دو پرسش اساسی علت آفرینش و اثبات وجود خدا

بدون دلیل بلند می شود و برایت مثل یک نوکر کار می کند، چیزی که این روزها اگر کسی برایت کرد تریلی بیاور منت هاش را حمل کنه.مثل یک عاشق نگاهت می کند نوازشت می کند.از وجود خود مایه می گذارد تا تو بخندی تا تو فقط باشی و لذت ببری از بودنت. برایت همه چیز هست بدون آنکه تو قرار باشد روزی جبران کنی.مادر را می گویم همان که هر چه در رفتارش نگاه می کنم نمی فهمم برای چه برای من این همه کار می کند. مادرم گفته مادر بشی می فهمی. ولی من خیلی هنر کنم روزی فقط پدر بشوم. راستی برای چه؟ چون دوستم دارد!!!  و این داستان همه ی دوستان من است که همه می گویند مادر من بهترین هست.

هر وقت سوال کردیم خدا برای چه ما را آفرید دلیل ها گفتند. هروقت خواستند وجود خدا را اثبات کنند برهان ها آوردند. هیچ کس یک بار بهم نگفت پسر جان اگر می خواهی بفهمی خدا تو را چه را آفرید برو همین سوال را از مادرت با کمی تفاوت بپرس. اگر جواب نگرفتی؟ می دانید چیه من وقتی به مادرم نگاه می کنم خدا را می توانم حس کنم. اصلا باید در اثبات وجود خدا برهان بیاورند خدا کسی است که مادر را آفرید.

السلام علیک یا فاطمة الزهرا(سلام الله علیها)



نویسنده : h.m » ساعت 4:47 عصر روز یکشنبه 89 فروردین 29

   1   2      >